پنجشنبه دوازدهم شهریور ۱۳۸۸ | 14:34 | واسازی -
خانم از پيشبند و كمر خود را باز كرد
نام و نشان شب پره ها ما،در شگفت از خود
وقتي هيولا مي شدي فكري براي زيست كردن نبود
بر شادي دست كشيدي تك خالي
چرخه را تنظيم مي كنند
با زبانه هاي يك ملكه شور پرواز، بدون اشارت
پيروزي تنها پرنده اي بود كه خطبه هايش هرگز بلند نبود
گرداگردآشوب و ازل
به تدريج،ساعتساز به هنگام لحظه وقوع
بي زوال، از نوشانوش شهري كه كاملن خاموش بود
وقتي هيولا مي شدي فكري براي زيست كردن نبود
پيروزي تنها پرنده اي بود
ما،در شگفت از خود
امیر قاضی پور