جمعه سی ام تیر ۱۳۸۵ | 21:55 | واسازی -
ترس از اقامه ی دستور
ادامه ی همان روز از یاد من می رود
چهار دیواری
دست خط دادن
دارد - کسی که گوش دادم
فردا اتم ها را چیده ام
هر دو دست افراد بیرون
فرو ریخت از دست های دو زن
هر چیزی اصلن به شاخه نمی رسد،
بریده باران با هیچ تنی
می کشم خودم را
- در بیاورید بیرون
بینی من افتاده است . / سرها را می زند
در لباس هایی که دست خودم نیست
تهران همان روز دست ها را پاک می کند
امیر قاضی پور