سه شنبه سیزدهم شهریور ۱۳۸۶ | 16:47 | واسازی -
باران
تقديم به فريبا كه بتازگي مي تازد
رفتم يك عمر در كفشها بمانم خيس
مثل سيبي كه چاقو خورده ام
چقدر با شاخه تا چتر ببارد.
زندگي را سر و ته مي كنم
سر و ته مي كنم زندگي را
و دور چيزي خط كشيده ام
كه خط كشيده دور مرا
و دور مي زند بي زمين
تنها با سايه ي بي چتر خيابان
كه پشت گوشي مي بارد.
رفتم يك عمر سر به سر ديوار بگذارم
و حقيقت را آويزان گوشي كه برنمي دارد
اين بيماري
دوباره نويسي خاطره هاييست
كه خلوتم را با خودش تاخت مي زند.
از شعري كه باراني ست
كلمه مي چكد
و كسي كلمه را قطع مي كند
كه باراني ست.
مجيد يگانه