جمعه بیست و دوم شهریور ۱۳۸۷ | 17:9 | واسازی -
بی غبار
من همیشه فکر می کنم باید ساعت ها را داد به عقاب
جوری که ما هیچ کدام نمی بینیم
: ساکن بودم
با این همه اشک شاخه ها را جدا کنیم
یا مثل ماهی بگو همه می مانند
پس این ماهیتش عوض شده
: خاک می خورم که دختر است
حلقه های دور از درخت
تیرهای مینیاتور
زخمی می مالیم
زنی چروک همیشه کم بود
: ماهیتش عوض شده
فاصله، زیر سقف
و ماهی دوست داشتن .... آموز!
مثل کسی که بخواهد نماز بخواند
بدیع، در زبان نخوانده ام
امیر قاضی پور