آزادی و سینمای مدرن
یک جا تو جلسه سینماشعر، گفتم: مدرن بودنِ فیلم "در شهر سیلویا" بخاطرِ آزادی آن است.
الان برخوردم به جملهای از ژان لوک گدار که میگوید: چه چیز به فضلِ روایتاش مدرن است؟ ترجیح میدهم بگویم مدرن بودنِ فیلم "پیرو خله " به خاطر آزادی بیشتر آن است.
□ توی شهر سیلویا
شعری از امیر قاضیپور
وقتی با خودم قرار گذاشتم در شهرِ سیلویا
بر افتادنِ چشمها و درختها
تابیده بود بنفشها و سنگ فرشها سکهای بود
بخارِ سر همه از استخوانهایِ خُشک نبود
بر بند رخت آویزان شده/ ساعتی بر فراموشی
حکمرانیِ شاتوتها و تابها و زنها و دخترا
و سر برداشتن از لبا
سبزتر از بازوهایِ نه داشته به چیزی سنگین
این-از تو پریدم
در کدام غیبت حاضر
تو ردپایِ تاریخی
میل به نشستن در یک مکان
مشاهدهیِ رسوخِ نیروها
و ردپاهایِ تاریخ
میل به ناحیهگرایی
همه باید از همه لهجهشان بُگریزند
بزنند به دیواره تاریخ
تمام ناپذیر از دستِ همهی آن شکنجهها
دیواری-چروکی نبود
کافهای بی هوا با مشتریانش در هم نمیپیچید
و میل به نشستن در یک مکان.